چشم تو (برگی از دفتر دلتنگی هایم برای ... )
بین هیاهوی سکوت از پشت بوته ابر پیدا بود زمین خیس از برهوت مهمان ترکهایش بود از دلتنگی رود ناگهان ابر غرید و کلاغی پرید درخت گیلاس شکوفه را به دیدار باران برد و چکاوکی سرود حکایت رنگین کمان چشم تو نیز...
View Articleاتفاق غریب
باران عطر تن تو را گرفت و رود در چشمانت جاری شد تا دریا و کرانه آن در مردمکان چشمانت جزیره ی محبت سازد اتفاقی غریب در سرزمین بی نشان و هزار قطره ی باران و هزار عطر تو را در رودخانه چشمانت می نوشم
View Articleالتهاب قصه آخر شب
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 /* /* >*/ /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0;...
View Articleاولین غنچه ی هستی
در التهاب زمین ، سیراب از شبنم اولین غنچه ی هستی ، در رکوع شاخه به احساس نسیم ، تو حس آغازی ، با ریزش باران از آیه رویش. ندیده ام تو را ولی انگار از خاک سیَلک تا غبارهای فضایی همراه منی بی پرده بی حضور...
View Articleجادوگر پیـر باغ
شمع می گرید ، و قطرات آن شب را تشییع می کنند. پردهء نقره ای در مسیر باد رقص غربت آغاز کرده است ؛ و شعلهء پریشان خم است ، ظلمت را می خواند به جنگ. جادوگر پیر باغ کهکشان را چوب می زند، مگر ستاره را ، و...
View Articleخاطرات مندرس
باران می بارد ، پیرزنی ایستاده بر آستانه خاطرات مندرس ، از گیسوی سفیدش آرزو چکه می کند. باران دیروز را می شوید ، بی رحم بی هیچ ردی ، در گور می ریزد. فردا را تکه تکه می کند. لب های سرخ هوس عشق را در...
View Articleگیتار بدون سیم
گیتار ما بدون سیم می زند. بهار ما رنگین است . پدر از خجالت سرخ و مادر از بیماری زرد خواهرم کبودی تنش را زیر روسری گم می کند. و مرگ را مادر بزرگ در شبی سرد قی کرد. این سفره نوروز ماست. سفره ما هفت دارد...
View Articleیادمان باشد برف زمستان بهار را هدیه کرده است
همیشه دنبال چیزی هستیم که به اون رسیدیم و برای رسیدنش جشن هم می گیریم غافل از اینکه برای رسیدن ، علت هایی هستند که ما رو کمک کرده اند ، در این دقایق انتهایی سال 88 یادمان باشد که سبزی بهار رو برف...
View Articleراز سفـــر
سفری در پیش است کوره راهی ست پر از حسرتها حسرت دیدن تو حسرتی گم شده در هلهله رویاها کاشکی کاشکی باز سفر می کردیم به فراسوی همان دهکده ی رویاها و گلی می چیدیم همه حسرت ، پر راز ارمغان این راه انتهایی...
View Articleساقي افسونگر
بيدارم شب انگار بس طولاني و سرد كريه تر از من ماه است و در جام ساقي افسونگر ، شب را مي نوشيم هر دو خسته از ستاره هاي تكراري خوشه اي كه هميشه پروين و زهره اي كه صبح را نشانه رفته است . اي ساقي افسونگر...
View Article
More Pages to Explore .....